پرنده نگری و گردشگری مسئولانه -همراه با کودک

خاطرات سفرهای خانواده سنگچولی

پرنده نگری و گردشگری مسئولانه -همراه با کودک

خاطرات سفرهای خانواده سنگچولی

چابهار و جنوب شرق- دی ماه 92 (بخش دوم)

علی و سمانه | چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۲۹ ق.ظ | ۰ نظر

بخش دوم

به سمت جنوب

 

یکشنبه 01/10/92

کاشان، اردستان، اردکان، میبد، یزد

روز یکشنبه، ساعت 15:45 سفرمون رو شروع کردیم. بعد از گذشتن از شهرهای کاشان، اردستان، اردکان و میبد به یزد رسیدیم.

تقریبا تمام طول میسر شب بود و چیزی از اطراف نمی دیدیم، اما به دلیل مسطح بودن منطقه چراغ های عقدا و اردکان از حدود 40 کیلومتر قبل تر خیلی واضح دیده می شدند. طوری که تصور می کردیم 5 کیلومتر مانده! آسمان پر ستاره، ماه بسیار بزرگ و نزدیک، اما هوا خیلیییی سرد بود.

Camera
Canon PowerShot SX240 HS
Focal Length
90mm
Aperture
f/6.8
Exposure
1/20s
ISO
1000

(تصویر 2) شب در مسیر عقدا-اردکان

تابلوی ورودی اردکان نوشته بود: اردکان یونان کوچک!! تو وبلاگ قصه گو  نوشته: « به آن لقب یونان کوچک را داده اند  چرا که مهد فلاسفه بزرگ است و از لحاظ معماری و پیشینه تاریخی نیز میتوان آن را با سرزمین اساطیری چون یونان مقایسه نمود» البته ما فرصت نداشتیم از شهر بازدید کنیم.

ساعت 23:00 به یزد رسیدیم و به سمت فرودگاه رفتیم. اقامتمون در مهمانسرای شرکت فرودگاه ها بود.

 

 

دوشنبه 2/10/92-اربعین

یزد، مهریز، انار، جوزم، شهربابک، سیرجان، حاجی آباد، کمربندی بندرعباس، میناب

از مهمانسرای یزد خارج شدیم. علی رفت نان تازه بگیره که سریعا آش و حلیم فروشی رو شناسایی کرد! آش و حلیم سلطان نبی در بلوار معلم. آش خیلی خوشمزه بود ولی طرف حلیمش نرید!

(تصویر 3) آش و حلیم سلطان نبی- یزد

ساعت 8:00 از یزد خارج شدیم. جاده خیلی خلوت بود. اینم بگم که از تهران تا بندرعباس، به جز حدود 10 کیلومتر آخرش، 4 بانده شده (2 تا 2 باند که خیلی جاها دور از هم بودند) و کلا راحته.

ساعت 8:45 تابلوهای «منطقه ی حفاظت شده ی کالمند-بهادران، مرکز احیای گور ایرانی» رو می دیدیم که قسمت شه، یه بار میاییم.

20 کیلومتر بعد از جوزم، آتشکده ی آذربغ رو دیدیم. تابلو که نداشت، اسمش رو از روی جستجوهای اینترنتی می دونستیم. این آتشکده که هیچ اطلاعاتی ازش پیدا نکردم، داخل روستای متروکه ی کهتوکرهاست که هم روستا و هم آتشکده از داخل جاده دیده می شن. هوا خیلی سرد بود و سوز شدیدی داشت. ماهم که راهی جنوب بودیم، لباس گرم آنچنانی نداشتیم. پیاده شدیم و فقط سوک سوک کردیم.

i3d05ikq8ocu4zixuh3.jpg

(تصویر 4) آتشکده آذربغ در روستای کهتوکرها

j873l5qyr7ybd8p4s05l.jpgjri9ti9qny38y4m23r47.jpgukxl5e2p9gw3zwup5dm.jpg

(تصویر 5) آرامگاه مجاور آتشکده آذربغ

Camera
FinePix HS50EXR
Focal Length
6mm
Aperture
f/4
Exposure
1/900s
ISO
100

(تصویر 6) روستای متروکه ی کهتوکرها

شهربابک، برای دیدن مسجد تاریخی دوران اسماعیلیان به بلوار معلم رفتیم که مسجد بسته بود. از یه آقا آدرس عمارت موسی خانی رو گرفتیم که گفت دنبال من بیایید و تا سر خیابان عمارت، ما رو راهنمایی کرد.

mkl6eaaaloboxe2eon.jpg0g9j1qngaw6kljoeof1x.jpgq353flquhuotoiq9l64m.jpg9d3ws4t4fviylqku6985.jpg

(تصویر 7) مسجد تاریخی شهربابک

جالب بود که محوطه ی مسجد به صورت یک حیاط مستطیل بود که اصل ساختمان مسجد بیرون حیاط واقع شده بود و از زمین مجاور دیده می شد.

عمارت موسی خانی در خیابان شریعتی مربوط به دوره قاجار هم بسته بود. از خیابان اصلی که به عمارت می رسیم، یه جورایی پشت عمارته! در اصلی از داخل کوچه س. رفتم در زدم، یهو یادمون افتاد که ای بابا امروزم که تعطیلی عمومیه! برگشتیم به خیابون اصلی. از لابلای نرده ها که سرک کشیدم، گچ بری های زیبایی داشت. اینجا ما از 2تا پسر بچه حدود 6 و 8 ساله پرسیده بودیم درش کجاست. وقتی دوباره برگشتیم به خیابون اصلی، هنوز نشسته بودند. صداشون کردیم اومدند و بهشون شکلات دادیم. بزرگتره زودتر شکلات رو گرفت! و گفت پول بدید!

Camera
Canon PowerShot SX240 HS
Focal Length
9.235mm
Aperture
f/5
Exposure
1/1250s
ISO
125

(تصویر 8) عمارت موسی خانی شهربابک

داخل شهربابک خیلی ها نذری به دست این طرف و آن طرف می رفتند، اما سرمنشاشون رو پیدا نکردیم! البته یه جا بود که 5 تا دیگ مسی بزرگ رو کنار خیابون رو اجاق گذاشته بودند و ازشون بخار بلند می شد. اما به نظر هنوز نپخته بود!

ساعت 11:30 از شهر بابک خارج شدیم و 12:45 به سیرجان رسیدیم.

دنبال بادگیر چپقی در بلوار دکتر صادقی که می گشتیم، تهیه غذای برنتین (03453236880) رو دیدیم. البته بهشون می گن بیرون بر! این هم مثل باقی بیرون برها که تو شیراز و بوشهر دیده بودیم، خیلی شیک و مجهز بود. از هر نمونه غذا، سالاد و ماستش یکی برای نمایش گذاشته بود رو پیشخون. ما جوجه و کوبیده گرفتیم که واقعا عالی بود. البته پلوش یکم خشک بود.

تا اینجا کلی آدرس بادگیر چپقی رو پرسیده بودیم. خیابان اصلی رو نشون دادند، اما داخل خیابان هرچی بالا و پایین رفتیم، بادگیر را ندیدیم. از هر کس که می پرسیدیم می گفت نمی دانم! یه بادگیر معمولی! کنار خیابان بود که بار اول توجهمون بهش جلب شده بود. این بار که از سمت مقابل خیابان رد می شدیم، یهو دیدیم بادگیر چپقی پشتشه!

ellzp73vwkswj2xcd1kj.jpg6qm7hv5keijwovbeoml4.jpgl6az3y03z84knme77dg.jpg

(تصویر 9)    بادگیر چپقی سیرجان

پوزش بابت این همه کابل و سیم توی عکس!!

بادگیر چپقی سیرجان در سال 1381 به عنوان اثری ترکیبی از هنر و صنعت به ثبت ملی رسیده. این بادگیر در زمان پهلوی اول، در منزل سید علی اصغر رضوی که طبیب سیرجان بوده به شکل دودکش کشتی ها ساخته شده. بادگیر شامل 8 دهنه یا لوله ی چپقی که دور تا دور هم چیده شده اند. نمای خارجی اش هم با قطعات ریز و هندسی آجر تزیین شده.[1]

کلا یه بنای خیلی کوچکیه و وسط کوچه قرار گرفته. دورش که بگردید، چند قدم بیشتر نیست. اما دراصل بخش گوشه شمال شرق یک خانه بوده که در (تصویر 10) هاشور خورده و الان کوچه از وسطش رد شده. هاشور پایینی هم بخش دیگه ای از خونه است که بقایاش هست و دورش رو دیوار آجری کوتاهی کشیده اند.

(تصویر 10) کروکی بادگیر چپقی سیرجان (برگرفته از دانشنامه ی تاریخ معماری ایران)

 یه پسر بچه که خونشون اونجا بود با دوچرخه می گشت گفت داخلش مغازه ی فروش نقره است. قاعدتا بسته بود و من هم قاعدتا از لای در سرک کشیدم. پر بود از سنگ و زیورآلات و... . به نظرم کلا یه بنای دو طبقه س. طبقه پایین تقریبا زیرهمکف بود. یعنی چندتا پله می خورد می رفت پایین. راهی برای بالا و بادگیر ها یا پشت بوم ندیدم. خیلی کنجکاو بودم بدونم تاثیر این بادگیر به اندازه ی بادگیرهای سنتی هست یا نه!

آدرس یخدان حاج رشید رو که دیگه هیچ کس بلد نبود! آخر شهر یه آقایی که آژانس بود گفت سمت امامزاده احمده که دیگه دیدیم حالشو نداریم که بریم!

داخل سیرجان، و اونطور که بعدا دیدیم داخل چابهار، ایستگاه های اتوبوس پوشیده هستند و در دارند. البته هر دو جا دیدیم که قفل گنده ای به درشون زدند. سیرجان روز اربعین بود، گفتیم شاید تعطیلات میان قفل می کنند! اما چابهار روز تعطیل نبود.

ساعت 13:50 از سیرجان خارج شدیم.

هوا دیگه تاریک شده بود که از کمربندی بندرعباس به سمت میناب رفتیم. حاشیه ی جاده در روستای کوچکی قبل از میناب، تعدادی از جوانان به صورت یه دسته ی عزاداری راه می رفتند و سنج و دهل و به نظرم نی انبان می زدند. چند دقیقه ای ایستادیم و تماشا کردیم.

ساعت 20:00 به میناب رسیدیم. یه بار سالها پیش، چند شب توی خانه معلم تبریز اقامت داشتیم که خیلی خوب بود. با اون تصوری که داشتم، رفتیم سمت خانه معلم میناب. اما این یه جورایی وحشتناک بود! توی یه اتاق کوچک (کمتر از 10 متر) 7-8 تا تخت یک و دو طبقه ی خیلی قدیمی چیده بودند. اینقدر که فضاش خفه بود، اصلا یادم نمیاد پنجره داشت یا نه. دیدیم اصلا قابل تحمل نیست. کلا به نظر چند نفری به صورت مجردی اونجا اقامت داشتند. احتمالا عیدها بیشتر پیش میاد که مسافرا بیان و اقامت داشته باشند.

رفتیم هتل صدف دوراهی سد میناب. داخل اطلس راههای ایران 1390 نوشته 2 ستاره، اما خودشون گفتن 1 ستاره س. کلا لابی و معماری و امکاناتش بد نبود. اما همه چیش خیلی کهنه و داغون بود. مثلا تخت هاش یه جوری مدل مسافرخونه بودند! گفت شبی 51000 تومن که به نظر من در حد 10000 تومن هم نبود. نزدیکترین اتاقی هم که می تونست بهمون بده، طبقه ی بالا بود. پارکینگ هم نداشت و باید وسیله های زیادی رو از ماشین بیرون می آوردیم و از پله ها بالا می بردیم. البته گفت ماشین رو مقابل در ورودی بگذارید، ما تا صبح اینجا هستیم و مراقبیم.

رفتیم مهمانسرای آب که فضای سبز و ویلاهای خیلی خوشگلی داشت. خیلی شبیه اقامتگاه های سازمان ها و اداره های مختلف تو شمال بود! دفعه ی اول که از جلوش رد شدیم خیلی سوت و کور بود، به همین دلیل داخل نشده بودیم. اما اینبار گفتیم بریم ببینیم چطوره. چراغ جلوی اکثر ویلاها روشن بود اما جنبنده ای دیده نمی شد تا یه ماشین اومد کنارمون و یه خانواده 5 نفره ازش پیاده شدند. آقاهه مسئول اونجا بود و گفت فعلا سرویس نداریم. چون پیمانکار عوض شده و تا پیمانکار جدید شروع به کار کنه، 2-3 ماه طول می کشه! گفت برید هتل جهانگردی.

جالبه که هتل جهانگردی ها، حدود 50 سابقه دارند، اصلا توی اطلس راه های ایران (1390) نیستند! سر در اکثرشون نوشته مهمانسرای جهانگردی، که من تعریف این دو تا رو نفهمیدم!

رفتیم هتل جهانگردی، که داخل همون خیابان اصلی شهر، بعد از رودخانه هتل کنار پارک ملت بود که هر دو محوطه ی سبز بزرگی داشتند. یه اتاقش رو دیدیم که واااو خیلی شیک و تمیز بود. اصلا انتظارش رو نداشتیم. به نظر تازه بازسازی شده بود. مثلا کاغذدیواریهای داخل اتاقش کاملا به روز بودند.

 


[1] - برگرفته از دانشنامه ی تاریخ معماری ایران

  • علی و سمانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">