چابهار و جنوب شرق- دی ماه 92 (بخش هفتم)
بخش هفتم
شنبه 07/10/92
کشتارگاه چابهار- خور تنگ- ساحل ونک- جاسک- آذینی
امروز، پایان قسمت شرقی سفرمون بود و بایستی به سمت جاسک و سیریک بر می گشتیم. صبح ساعت 6:30، هنگام خروج از اقامتگاه، دوباره علی متوجه یه پرنده ی عجیب (برای ما) شد! پیگیر که شدیم دیدیم کوکوی آسیایی است. جالب این بود که دقیقا در نقطه ی قبلی که 2 روز پیش بوجانگا دیده بودیم، این بار پرنده ی کمیاب (برای ایران) کوکوی آسیایی رو دیدیم! اما خیلی زود رفت و فرصت نداد عکس خوبی ازش بیندازیم:(
(تصویر 57) کوکوی آسیایی نر
بایستی برای یک مسافت طولانی، باک ماشین رو پر می کردیم. زمانی که به پمپ بنزین سه راهی نیکشهر رفتیم، متوجه تابلوی کشتارگاه کذایی دام (N252902 E602829) که چند روز بود دنبالش می گشتیم، شدیم. حدود 200 متر در شمال پمپ بنزین (یعنی به سمت نیکشهر) قرار داشت!
قبلا نوشتیم که به دلیل تجمع شکاری ها در اطراف کشتارگاه ها، در هر شهر و منطقه ای سری به کشتارگاه می زنیم.
ابتدا رفتیم پشت ساختمان کشتارگاه که یک زمین خالی بود و رد لاستیک ماشین ها دایره دایره روی خاک بود! تعداد اندکی شکاری(کورکور سیاه) و غراب گردن قهوه ایی دیدیم. از همون جا دیدیم که سمت دیگر جاده تعداد بیشتری شکاری هست. به محض اینکه از جاده به سایت مقابل وارد شدیم با تعداد زیادی سگ که همگی واق واق می کردند مواجه شدیم. ظاهرا وارد قلمروشون شده بودیم! اما تعداد زیادی شکاری در منطقه وجود داشتند که باعث شد وقت بیشتری رو به گشت زدن اختصاص بدیم.
(تصویر 58) عقاب صحرایی
(تصویر 59) عقاب صحرایی
(تصویر 60) کرکس مصری
پرندگان دیگری غیر از شکاری ها نیز دیده می شدند:
(تصویر 61) چک چک بیابانی
(تصویر 62) غراب گردن قهوه ای
ساعت 7:55 از منطقه کشتارگاه خارج شده و به سمت جاسک برگشتیم. فاصله تا بندرعباس 603 کیلومتر!!
نزدیک کهیر یک روستا اسم جالبی داشت: روستای چهار بیتی! ساعت 8:35 از روی رود خشک کهیر عبور کردیم و از داخل روستا وارد جاده ی سد کهیر شدیم. جاده به طول 4 کیلومتر آسفالت بود. جلوی ورودی کارگاه سدسازی گفتند سد هنوز تکمیل نشده. 3 سال است که پروژه آغاز شده و تازه تونل را ساخته اند. لذا هنوز دریاچه ای تشکیل نشده است. کنار جاده تعدادی باغ بود که ما وارد یکی از باغ ها شدیم. باغ ها پر از درختان خرما، کنار و ... بودند.
(تصویر 63) درخت کنار در باغ های کهیر
(تصویر 64) زنبورخوار گلو خرمایی
(تصویر 65) زردپره راه راه
تصویر دارکوب بلوچی رو به صاحب باغ که نشون دادیم، گفت چند روز پیش اون رو دیده! به همین دلیل سعی کردیم با پخش صدا ببینیمش. اما ما که صدای دارکوب بلوچی نداشتیم، صدای دارکوب سوری گذاشتیم! ولی پسرعموش سنجاب بلوچی اومد!
داخل باغ که پرسه می زدیم، یک سنگ چشم توجه مون رو جلب کرد. کمی که دقت کردیم دیدیم سنگ چشم پشت بلوطیه که پیشتر ندیده بودیم. دیدن این گونه ی مهاجر برامون خیلی جالب بود.
ساعت 10:15 به دو راهی تنگ رسیدیم و با عبور از کنار گلفشان تنگ (E595554 N252760) به سمت بندر تنگ رفتیم. تا ساعت 10:50 در ساحل و خور تنگ (E595339 N252125) گشت زدیم. فاصله ی گل فشان از جاده ی اصلی 7 کیلومتر و فاصله ی بندر از جاده اصلی 15 کیلومتر است. جالب بود تنگ که خیلی کوچک و به نظرم یک روستا بود، 3تا مسجد داشت!
(تصویر 66) موقعیت گل فشان و خور تنگ
(تصویر 67) بندر و خور تنگ
(تصویر 68) اگرت سفید- خور تنگ
به جاده ی اصلی برگشتیم. معمولا هر جا گله گوسفند و گاو و ... می بینیم (در ایران!) هر کدوم از اعضای یک گله، یک رنگ و یک شکل هستند. یه سری از گوسفندها سفیدند، یک سری قهوه ای، یک سری سفید و قهوه ای و ... . حتی مدل پشم، شاخ، گوش، قد و همه چی باهم فرق داره که نشان دهنده ی اختلاط نژادهای مختلف با هم دیگه در طول زمانه. اما مسئله ی جالب در این منطقه این بود که تقریبا هر گله ای که می دیدیم از شتر گرفته تا الاغ و بز و گوسفند، همه ی اعضا هم شکل و رنگ بودند! (البته اینجا بیشتر گله های بز نگه داری می شوند تا گوسفند). خیلی جالب بود که به دفعات گله های 5-6 تایی الاغ در حال چرا دیدیم! همه ی این الاغ ها هم یک شکل و خیلی خوشگل بودند! البته برامون سوال بود که چرا اینهمه الاغ خوش و خرم در حال چریدن هستند. مگه اینجا از الاغ ها برای باربری استفاده نمی کنند؟؟
(تصویر 69) گله های الاغ یک شکل و فرم
در طول مسیر خانه های کوچک و یک شکل زیادی به منظور اسکان عشایر ساخته شده بود که خیلی ها متروکه بودند و کسی داخل آن ها زندگی نمی کرد. کلا خیلی مطمئن نیستم که در اون شرایط آب و هوایی گرم، زندگی داخل یک اتاق آجری کوچک خیلی جالب باشه. چون خود کپرهایی که از نی و برگ نخل ها ساخته شده اند، با جریان هوایی که داخل خودشون دارند، عملا کولر طبیعی فراهم می کنند. جالب این بود که خیلی جاها، کنار این خانه ها تعداد زیادی هم کپر دیده می شد.
(تصویر 70) خانه های نقلی اسکان عشایر و کپرهای مجاور آن ها، جاده ی چابهار-جاسک
باز هم محو تماشای زیبایی های این جاده شدیم. خیلی جاها سرسبزی قابل توجه و زیبایی مشاهده می شد.
(تصویر 71) جاده ی جاسک به چابهار
به مسیر برگشتیم و ساعت 13:00 به ونک رسیدیم!! داخل مسیر چند جایی خواستیم نان بخریم اما پیدا نکردیم. داخل ونک که روستای کوچکی بود، از سوپر سوال کردیم نان نداشتند. یکی از جوان هایی که اونجا بود (حدود 19-20 ساله) رفت و از خانه شان برایمان چند نان محلی آورد!
(تصویر 72) نمایی از روستای ونک، استان سیستان و بلوچستان
ونک ساحل زیبا، بکر و آرامی داشت. علی تنی به آب زد. البته باید بگم پایی به آب زد! چون تا فاصله ی زیادی از ساحل، آب عمق چندانی نداشت!
(تصویر 73) ساحل ونک!!
(تصویر 74) سلیم شنی بزرگ- ساحل ونک
ساعت 14 مشغول نهار شدیم. به فاصله ی زیادی از آب، ماشین رو به صورت مورب نسبت به دریا پارک کردیم تا از سایه اش استفاده کنیم. نهارمون به نیمه رسیده بود که یکهو دیدیم آب اومد تا 2 میلیمتری زیرانداز! یعنی 2تا چرخ جلو تو آب بودن! پا شدیم چند متری رفتیم عقب. 5 دقیقه بعد دوباره آب اومد جلو!! ماشین رو بردیم 50 متر عقب تر، زیرانداز رو چند متری جابجا کردیم، اما دیدیم فایده ای نداره. دیگه لقمه های آخر رو خوردیم و سریع بلند شدیم! تا به حال مد دریا رو به این وضوح درک نکرده بودیم. بعد از هر 2-3 موج، موج بعدی حدود یک متر جلوتر می اومد!
در ادامه ی مسیرمون به جاسک، یک شکاری روی تیر برق دیدیم که خیلی بامزه ما رو نگاه می کرد!
(تصویر 75) سارگپه پا بلند مورف روشن
غروب آفتاب جاسک بودیم. بنزین زدیم و برای نهار فردا خرید کردیم. برنامه از این قرار بود که امشب به منزل آقا حسین، از ماهیگیران محلی در نزدیکی بندر سیریک برویم و تمام فردا رو به همراه سه نفر از دوستان عکاس در خور آذینی گشت بزنیم.
ساعت 19:15 به خانه ی آقا حسین در روستای گناوی رسیدیم.
- ۹۲/۱۱/۲۸
عالی بود
مثل همیشه ...