پرنده نگری و گردشگری مسئولانه -همراه با کودک

خاطرات سفرهای خانواده سنگچولی

پرنده نگری و گردشگری مسئولانه -همراه با کودک

خاطرات سفرهای خانواده سنگچولی

چابهار و جنوب شرق- دی ماه 92 (بخش سوم)

علی و سمانه | شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ب.ظ | ۲ نظر

بخش سوم

سه شنبه 3/10/92

میناب، سیریک، جاسک، لیردف، زرآباد، حاشیه ی خلیج چابهار

هتل رو تحویل دادیم، بنزین زدیم و ساعت 7:15 از میناب خارج شدیم. از تهران تا بندرعباس و سپس میناب جاده ها یک طرفه بودند. اما از میناب به بعد، باقی سفرمون تو جاده ی دو طرفه بود. حدود 9:15 به سیریک رسیدیم. از سیریک به بعد جاده باریک شد. کیفیت مناسبی هم نداشت. البته از اینجا تا خود چابهار مشغول کارند و در جاده در دست تعریضه. با این حال مناظر زیبایی داشت.

(تصویر 11) زیبایی های جاده ی میناب-جاسک

ساعت 10:45 به جاسک رسیدیم.

Camera
Canon EOS 70D
Focal Length
400mm
Aperture
f/8
Exposure
1/2000s
ISO
400
Camera
Canon EOS 70D
Focal Length
400mm
Aperture
f/8
Exposure
1/2000s
ISO
400

(تصویر 12) ساحل جاسک

 تو یک وبلاگ خونده بودم که نهاری که داخل جاسک خوردند شامل ماهی شیر و هوور خیلی خوب درست شده بود و خوشمزه ترین غذای سفرشون بود (البته ننوشته بود کدام رستوران). ما هم هوس افتادیم که نهار رو تو جاسک بخوریم چون دیگه تا 600 کیلومتری شهر بزرگ دیگه ای نبود. رفتیم ساحل گشتی زدیم. خریدهای سوپری مون رو انجام دادیم اما هنوز ظهر نشده بود. رفتیم رستوران بنگلان (نام محلی و قدیم شهر جاسک) که خیلی تبلیغ کرده بود، اما گفت نیم ساعت دیگه غذا آماده می شود. ما هم چون راه طولانی در پیش داشتیم و روشنایی روز تو جاده ی باریک و پر از آبنما برامون خیلی با ارزش بود، دیگه به همون الویه هایی که خریده بودیم بسنده کردیم.

موقع خرید، به محض اینکه از ماشین پیاده شدم تا وارد یکی از سوپرها که ردیف بودند بشم، یه دختر سائل که 27-28 سال داشت «چسبید» بهم! لباسم رو گرفته بود و ول نمی کرد! هی می گفت هر چی از خدا می خوای بهت بده! کسی چشم انتظارت نمونه!

 ساعت 11:20 از جاسک خارج شدیم.

حدود 65کیلومتر به لیردف (Lirdaf) سمت شمال جاده یه محوطه دیدیم که به نظر نظامی می اومد و داخلش که تقریبا متروکه بود یه سری جبیر نگهداری می شدند. بعضی هاشون قلاده مانندی به گردن داشتند.

 

Camera
FinePix HS50EXR
Focal Length
110.8mm
Aperture
f/5.6
Exposure
1/800s
ISO
100

(تصویر 13)   جبیرها در منطقه ای محصور در نزدیکی جاسک

از همین حوالی یعنی 65 کیلومتر قبل از لیردف برای حدود 100 کیلومتر جاده «خیلی خراب» بود. بقیه ی مسیر تا چابهار فقط «خراب» بود. البته تقریبا تمام طول مسیر در حال تعریض و جاده سازی بودند. همچنین از این منطقه به بعد، شکل و فرم کوهها خیلی به فرم کوه های مینیاتوری نزدیک می شود.

Camera
FinePix HS50EXR
Focal Length
31.5mm
Aperture
f/8
Exposure
1/850.0000000000001s
ISO
100

(تصویر 14) کوههای زیبای جاده ی جاسک-لیردف

(تصویر 15) زیبایی های جاده ی جاسک-لیردف

نکته ی جالب جاده از میناب تا چابهار و بعدش هم تمام جاده های اطراف چابهار، وجود «آبنما» ها بود. شنیده بودیم که تو این جاده باید حواسمون به آبنماها باشه.

آبنماها اینجوری بودند که تو جاده که داشتید می رفتید، یهو دیگه جاده ای جلوتون نمی دیدید! در طول 10-20 متر از جاده 2-3 متر میرفتید پایین و می اومدید بالا!! اکثر وقتا دل آدم یه جوری می شد! مثل اون زمانا که چرخ فلک موشکی سوار می شدیم و یهو می رفت پایین و می اومد بالا!! این آبنماها در واقع مسیل بودند که تو هر جاده ی دیگه ای براشون آبرو می سازند تا هم ارتفاع جاده رو حفظ کنند و هم وقتی بارون میاد و آب جاری میشه، اصولا بشه از جاده عبور کرد. تصور کنید وقتی یه جایی از مسیر 600 کیلومتری جاسک تا چابهار، هستید، بارون بزنه! (که تو فصل توفان های حاره ای خیلی هم دور از ذهن نیست!) خاک منقطه هم طوریه که جذب پایینی داره و آب خیلی زود روان می شه. بعد بمونید بین 2تا آبنما!! دیگه بقیش رو نمی گم!

جالبش تابلوهای هشدار این آبنماها بود. بعد از اینکه دقیقا فهمیدیم آبنما چیه، کلی طول کشید تا بفهمیم این تابلوهای دست اندازی که گاهی وقتا می بینیم، منظورش آبنماس! البته خیلی ها تابلو نداشتند، خیلی ها هم وقتی بالا می اومدید تابلو داشتند! البته بعضی جاها که نمای آبنماش خیلی ویژه بود، تابلوی متنی برای هشدار داشت! یه وقت هایی هم دست اندازش یه دونه ای بود که کلا نمی دونم چه ربطی داره به آبنما!

 

(تصویر 16)  تابلوهای هشدار وجود آبنما در مسیر

(تصویر 17) نمونه هایی از آبنما در مسیر جاسک-چابهار 

عکس های بالا از داخل ماشین در حال حرکت گرفته شده اند. لذا متاسفانه کیفیت قابل توجهی ندارند. در تصویر اول همانطور که قبلا هم اشاره شد، علامت هشدار وجود آبنما، دقیقا بعد از آن قرار گرفته است!!!

ساعت 15:30 به گلفشان تنگ (N252760 E595554) رسیدیم. از فاصله ی خیلی دور (شاید حدود 10 کیلومتر) تپه ش به صورت برآمده وسط یه دشت وسیع و مسطح مشخص بود. اول جاده ی فرعی گلفشان هم تابلو داره. البته بر اساس اطلس راههای 1390 سمت شمال جاده دنبالش می گشتیم. اما جنوب بود، یعنی بین جاده و دریا.

(تصویر 18) موقعیت گلفشان تنگ

 

(تصویر 19)  ورودی و محوطه سازی گلفشان تنگ

یه محوطه ی تفریحی جلوی گلفشان بود که نگهبان داشت و 3000 تومن ورودی می گرفت. البته کلا خیلی برهوت بود و تصورمون اینه که بیشتر برای نماز خواندن از سرویس و آلاچیق هاش استفاده می شه (چون اون حوالی بیشتر اهل سنت هستند، تقریبا هر طرف نگاه کنی یه مسجد، نمازخانه یا حداقل سکوی نماز می بینی).

از راه پاکوب تپه بالا رفتیم. نزدیکای بالا که بودیم یهو یه صدای قوروووومپ بلند اومد! انگار که شکم یکی صدای بلندی بده! رفتیم بالا دیدیم 2 تا حفره ی مشخص هست که چند دقیقه یکبار قورووومپ گل ازشون بیرون می زنه. البته حفره های کوچکتری هم بودند که خیلی به چشم نمی اومدند. ظاهرا هر حفره ای چند وقتی فعاله، بعد دهانش بسته میشه.

 

(تصویر 20)  گلفشان تنگ

خود تپه که ظاهرا از انباشه شدن گل هایی که بیرون می اومدن مرتفع شده. کلا از داخل جاده ی فرعی که نگاه کنید و همینطور از بالای تپه، محوطه ی بزرگی در اطراف تپه به شکل گل های واگرا از مرکز تپه و خشک شده دیده می شوند. اینقدر محدوده شون مشخصه که به نظر می رسه همین چند روزه اینطوری شده. به همین دلیل بالا که می رفتیم فکر می کردم یهو قورووومپ نکنه و گل هاش بریزن رو سر ما!!

آفتاب دیگه تقریبا پایین رفته بود. ساعت 16:30 به دوراهی چابهار-کنارک رسیدیم. از جلوی سایت آب شیرین کنی رد شدیم و رفتیم پمپ بنزین سه راهی نیکشهر. چون خیلی وقت بود که چراغ بنزین روشن شده بود و به نظرم دیگه 2 قطره بیشتر بنزین نداشتیم. از آخرین پمپ بنزین تا اینجا حدود 120 کیلومتر بود و تصور نمی کردیم که بین راه هیچ پمپی نباشه!! ماشین ما که دوگانه سوزه اما ماشین های تک سوز باید حتما جهت اطمینان توی زرآباد که میانه ی مسیره بنزین بزنند.

جالب اینه که در اغلب جاده های اصلی جنوب و جنوب شرق، سکوهایی رو در کنار جاده دیدیم که تابلوی سکوی نماز داشتند. بعضی از اینها سقف هم داشتند، مانند تصویر زیر. این سکوها رو از بعد سیرجان تا بندرعباس و چابهار و در روزهای بعد هم در سایر جاده های اصلی سیستان و بلوچستان دیدیم. به نظرم این سکوها در مناطقی که جمعیت اهل سنت بیشتر هست، ساخته می شه. چون به نظرم اهل سنت بیشتر به اول وقت بودن نمازهاشون مقید هستند. باید هر زمان که وقت نماز رسید، از ماشین پیاده شوند و نماز بخوانند.

(تصویر 21) نمازخانه ی بین راهی

سپس، برگشتیم سایت آب شیرین کنی و بعد از هماهنگی برای ورود رفتیم دفتر باجناق و به همراه ایشون یه بازدید از کارخونه داشتیم. توضیحاتی که دادند خیلی جالب بود.

 

(تصویر 22)    کارخانه آب شیرین کنی چابهار- کنارک

اینکه قبلا تاسیسات آب شیرین کنی چابهار-کنارک حرارتی بوده که با گرون شدن سوخت دیگه هزینه ی تولید خیلی بالا می ره و میان تاسیسات RO رو راه اندازی می کنند که الان فعاله و بازدید ما هم مربوط به همین قسمت بود.

آب ورودی به سایت اول وارد حوضچه هایی با فیلتر رسی می شه تا گل و لای و زباله هاش گرفته بشن. بعد کلرزنی می شه تا میکروب ها کشته بشن. بعد کلزدایی میشه تا وارد فیلترهای اصلی که به نظرم سلولزی هستند بشه. چون این فیلترها به آلودگی ها، کل و کلا همه چی خیلی حساس هستند. داخل فیلترهای سلولزی اختلاف فشار اسمزی باعث جدا شدن آب و نمک میشه. آبی که شورتر از قبل شده به دریا برمی گرده و آب تقریبا خالص میره تا یه سری مواد معدنی مورد نیاز بدن بهش اضافه بشه. یه دلیل دیگه ی اضافه کردن این افزودنی ها اینه که آب خالص aggressive است و لوله های فلزی انتقال آب و مخزن آبگرم کن رو می خوره!

در ادامه رفتیم خوابگاه و چند روزی مهمون بودیم.

  • علی و سمانه

نظرات  (۲)

  • نگاهی به طبیعت
  • سلام به زوج باسلیقه
    گزارش خواندنی و عالی بود
    منتظر مطالب خوبتان هستم
    سفرنامه جالبی بود حسابی خواننده را به حال و هوای مسافرت میبره. عکس کوهها (تصویر 12) واقعا جالبه
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">