پرنده نگری و گردشگری مسئولانه -همراه با کودک

خاطرات سفرهای خانواده سنگچولی

پرنده نگری و گردشگری مسئولانه -همراه با کودک

خاطرات سفرهای خانواده سنگچولی

چابهار و جنوب شرق- دی ماه 92 (بخش چهارم)

علی و سمانه | دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۰۳ ب.ظ | ۱ نظر

بخش چهارم

چهارشنبه 04/10/92

بندر کنارک، خلیج پزم، خور پزم، سد خاکی پارک (Parak)، خور تیس، چابهار، رمین

بازدیدمون از جنوب و شرق رو با بندر کنارم شروع کردیم. صبح زود ساعت 8:45! به بندر کنارک (N252117 E602403) رفتیم.

tmd9a0nydcbn16d957g9.jpg
(تصویر 22) بندر کنارک

گشتی کنار بندر زدیم و به سمت خور پزم (Pozm-N252247 E601806) رفتیم. مشخصات نقطه ی مناسب در خور پزم رو از گزارش Waterbirds in Iran 2009 (معرفی شده در پست اول سفر چابهار) داشتیم. از دور دماغه ی راشدی رو دیدیم که مسیرش شنی و در محدوده ی جزر و مد بود. از محلی ها سوال کردیم، گفتند با ماشین میشه رفت. جاده که تموم شد وارد شن ها شدیم. ما که اولین بارمون بود با ماشین روی شن می رفتیم، نمی دونستیم از سمت مرطوب کنار دریا حرکت کنیم یا از سمت دورتر که شن ها خشکند. کلا برخلاف ساحل شمال، در بیشتر قسمت های نوار ساحلی جنوبی دیده بودیم موقع راه رفتن، پا داخل شن فرو نمی ره (فقط بعدا توی گواتر دیدیم که با هر قدم 2-3 سانتی متر داخل شن فرو می رویم).

خلاصه رفتن همانا و گیر کردن داخل شن ها همانا! البته اشتباهی که کردیم این بود که می ترسیدیم از کنار آب بریم، به سمت خشک تر نزدیک شدیم. بعدا یکی از محلی ها گفت وقتی تو ساحل رانندگی می کنی اگه چرخ های یک طرف تو آب باشند و چرخ های طرف دیگه روی شن، خیالت راحته که گیر نمی کنی. البته این رو برای ترویج آفرود روی شن های ساحل ننوشتیم. چون به هرحال میکروارگانیسمهایی که داخل شن ها زندگی می کنند از آفرودسواری ساحلی آسیب می بینند.

به هر حال، تقریبا آخرای مسیر بود و تلسکوپ و دوربین ها رو برداشتیم و بقیه ی راه رو پیاده رفتیم. حدود یک ساعتی تو سایت بودیم.

 

Camera
Canon EOS 70D
Focal Length
400mm
Aperture
f/7.1
Exposure
1/2500s
ISO
400
i9ukq8xolypn5fqes9sb.jpg
Camera
Canon PowerShot SX240 HS
Focal Length
90mm
Aperture
f/6.8
Exposure
1/640s
ISO
100

(تصویر 23)  خلیج پزم و زیبایی های آن

 وقتی برگشتیم، کلی تلاش کردیم که دو چرخ یه سمت که داخل شن گیر کرده بودند رو دربیاریم اما موفق نشدیم. علی خواست بره سمت روستا که وانتی چیزی بیاره، یکدفعه یه موتور سوار به شکل فرشته از پشت تپه ظاهر شد! علی و اون پسر موتور سوار با هم رفتند پزم و من موندم کنار ماشین. بعدا علی گفت که وقتی رسیدن پزم، رفتند کنار یه دسته از جوانها که دور هم جمع بودند. موتور سواره به یه آقای مسنی مشکل رو گفت و اون آقای مسن رو به جوانها کرد و گفت: «بچه ها برادرتون مشکل داره، برید کمکش». یکدفعه که 10-15 تا موتور دو ترک حرکت کردن برای کمک. با راهنمایی همون آقای مسن، یه سمت ماشین جمع شدند و یک دو سه... با یه هُل ماشین در اومد بیرون! وقتی داشتند برمی گشتند به پزم دیدیم که همچنان چندتا موتوری دیگه دارن میان کمک!

ساعت تقریبا 12:00 بود که از پزم خارج شدیم و به سمت سد خاکی پارک (N252712 E603558-Parak) رفتیم که بین سه راهی نیکشهر و منطقه آزاد چابهار قرار داشت. ساعت 13:00 بود که به روستای پارک بشیر رسیدیم و از داخل روستا به سمت سد خاکی رفتیم. از این سدخاکی ها توی اون منطقه تقریبا زیاده. چون با اینکه منطقه در مجاورت دریای بی پایان قرار داره، اما مشکل کم آبی بسیار حاده. از طرفی باران های موسمی که می بارند، به دلیل نفوذپذیری کم خاک، یکدفعه تبدیل به سیل می شوند. لذا دیواره های خاکی کوتاه (Dike) اما طولانی احداث کرده بودند که آب رو برای مصرف جمع کنند و سیل هم کنترل شه.

جاده ای که ازش وارد شدیم، در واقع تاج سد  بود. یه آبگیر نسبتا وسیع که به نظر می رسید عمق زیادی نداشته باشه، تشکیل شده بود. حاشیه آبگیر، درختان انبوه خارداری بودند که به نظرم کهور و نیز درخت گز بود. جالب بود که درخت ها خیلی بسته و تنگ هم بودند و خیلی جاها آب اصلا دیده نمی شد. از یه جا که درخت ها تُنُک تر بودند رفتیم کنار آب. قسمت هایی از بستر که خشک شده بود رسی بود. این قسمت ها ترک ترک شده و کاسه های گلی زیبایی درست کرده بودند. وقتی راه می رفتیم تا به کنار آب رسیم، کاسه ها خرت خرت صدا می دادند!

(تصویر 24) آبگیر سد خاکی پارک

طبق گزارش سرشماری، تو این آبگیر 22 پرنده از 7 گونه دیده بودند که یه گونه اردک مرمری بود. اما ما که رفتیم پرنده پر نمی زد! سکوت مطلق بود که البته زیبایی خودش رو داشت.

20 دقیقه گشت زدیم و برگشتیم. ادامه ی مسیر دیده می شد که به جاده ی اصلی می رسه اما نزدیک تر که شدیم دیدیم چاله های خیلی بزرگی داره بهمین خاطر مجبور شدیم راهی که اومده بودیم رو برگردیم .

ساعت 13:45 رفتیم خور تیس (N252418 E603625). بعد از عبور از دروازه ی منطقه ی آزاد چابهار، دور میدان، تابلو داره به سمت جنگل حرا. مسیرش تا نزدیکی درختان حرا خاکی مناسبیه. اما کم کم گل میشه. موقع پیاده روی هم باید مراقب باشید پاتون رو کجا می گذارید.

دانه های درخت حرا که روی زمین افتاده بودند شبیه باقالی بودند. برخلاف خیلی از درخت ها، دانه های حرا روی خود درخت مادر جوانه می زنند و بعد روی زمین (که در محدوده ی جزر و مد دریاست) می افتند. 

(تصویر 25)  خور تیس و درختان حرا 

حدود ساعت 15:00 دیگه رفتیم سمت شهر چابهار. سالها پیش تو یه رستوران کباب ماهی شیر خورده بودم که مزه ش هنوز زیر دندونم بود. دیشب باجناق گفت که اسمش رستورانی تهرانیه. پس از خور تیس از زور گرسنگی مستقیم رفتیم سمت رستوران تهرانی داخل بلوار امام خمینی. البته قبلش مجبور شدیم کلی کفشهامون که توی خور تیس حسابی گلی شده بودند رو تمیز کنیم. کباب ماهی شیر فوق العاده بود. اما کباب میگوش خیلی معمولی بود. کلا هم حجم غذا نسبت به انتظارمون خیلی کم بود.

(تصویر 26) نهار در رستوران تهرانی چابهار

بعد از صرف یه نهار خوشمزه، ساعت 16:00 در حالی که دیگه چشم هامون دنیا رو میدید! رفتیم سمت دریا بزرگ، البته روستای رمین. کنار درخت کرگ تابلو داشت برای ساحل صخره ای.

6l9h0oatwe9ai8w4hqdg.jpgd6rwp72u2zmuz7u9dxo.jpguck1a8uy3ax6hb58y4m1.jpg

(تصویر 27)   ساحل صخره ای

منظره ها فوق العاده بودند. دریای آبی بی انتها و ساحل صخره ای که موج ها خودشون رو بهش می کوبیدند. از لب ساحل تا مسافت حدود 50 متری سه نوع پوشش بود: صخره، شن، رمل!

شب قبل مهندس مهران گفته بودند که برای اینکه زیبایی غروب آفتاب دریا بزرگ رو ببینید، باید خیلی زودتر از زمان غروب خودتون رو برسونید ساحل. چون اینجا تا چشم به هم بزنی آفتاب می ره پایین! ما تا روز آخر با این مسئله ی زود غروبی درگیر بودیم. کلا که اینجا نسبت به شهرخودمون که عادت داشتیم، طلوع و غروب خورشید حدود نیم ساعت زودتر بود. وقتی توی تهران غروب ساعت 17:00 بود، اینجا تقریبا 16:30 آفتاب پایین رفته بود. یعنی از حدود ساعت 15:45-16:00 دیگه کم کم هوا رو به تاریکی می رفت. به علاوه، از موقعی که هوا کم کم نارنجی می شد، اینقدر سریع آفتاب پایین می رفت که تا می اومدیم 4 تا دونه عکس بندازیم، کاملا تاریک شده بود!

بعد از غروب از ساحل صخره ای برگشتیم سمت درخت کهنسال کرگ یا مکر زنان!! این درخت، به خاطر ریشه های هواییش که میان پایین و تبدیل به تنه می شن، ظاهر خیلی جالبی پیدا کرده. نیازی هم به توضیح نیست که چرا بهش می گن درخت مکر زنان (آقا می تونیم مکر می کنیم! می تونید گول نخورید! نوشته شده توسط سمانه:D). همانطور که در پست سفر بوشهر هم گفتیم، خیلی ها به اشتباه به این درختان می گویند انجیر معابد. در حالی که اینها لور هستند و کرگ نام محلیش در این منطقه س.

 

(تصویر 28)   درخت کرگ

کلا بیست دفعه از جلوی کرگ رد شدیم، اما یه عکس تو روشنایی ازش نداختیم! مثل قلعه پرتقالی های تیس که اونجا رو 40 بار از جلوش رد شدیم اما نشد که بریم بالا یه نگاهی بندازیم!

نسبت به چیزی که سال 86 دیده بودم، اطراف درخت شلوغ تر شده بود. حصار کشیده بودند. دخیل ها رو از شاخه ها باز کرده بودند. محوطه سازی کرده بودند. یه قسمت که شهربازی شده بود و خونه ی بادی و اینجور چیزها برای بچه ها داشت. اون موقع که ما رسیدیم، چراغونیش رو برای اولین بار روشن کردند و کلا در حال تست بودند تا فردا افتتاح شه. یه قهوه خونه و کافه با تعدادی تخت هم داشت. فردا که اومدیم دیدیم قوری سماور طلایی و قلیان و اینها گذاشته اند.

کنار درخت که بودیم، یه دسته از نوجوان ها از سمت درختهای اون اطراف اومدند و یه جسم دوکی شکل دستشون بود که خیلی عجیب غریب بود! پرسیدیم چیه؟ گفتند عسل که از روی درخت ها برداشتیم! تا حالا همچین عسلی ندیده بودم.

هوا که تاریک شد رفتیم سمت مرکز خریدها. گشتی زدیم و خرید کردیم و ساعت 8:00 برگشتیم سمت خوابگاه.

  • علی و سمانه

نظرات  (۱)

سلام
چه عکسای قشنگی ... مخصوصا ستاره کوچولو ...
... و چه عنوان زیبائی " طبیعت گردی مسئولانه "

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">